ایلیاایلیا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

عزیز دل مامان بابا

...و باز هم دندان های ایلیای من...

٦ خرداد 1391            dبالا سمت چپ 8 خرداد 1391            d بالا سمت راست ٨ تیر ١٣٩١                d پایین سمت چپ مامانی فکر نمی کنی عکس گرفتن دیگه کافی باشه؟!   این هم نهایت کار...مامانی بسه.... ...
18 بهمن 1391

و باز هم شیطنت های تو

این روزها شیطنت هایت بیشتر و شیرین تر از قبل است.عاشق اینی که بری سراغ گلدان خونه مامانا (راستی ایلیای من به مامان بزرگ می گی مامانا...قربون مامانا گفتنت عزیزدلم)و یه حال اساسی از گلدون بینوا بگیری... اینم ایلیای گل در جدال با سلفونی که مامانا روی  گلدون کشیده بود... اخ جان دوباره موفق شدم.... مامانا فکر کنم باید یه فکر دیگه ای بکنید.... چقدر خاک این گلدون بامزه است.... ...
18 بهمن 1391

تولد دسته جمعی کوچولوهای های بهمن 89

  ١٢ اسفند 1390 تولد دسته جمعی کوچولوهای بهمن 89 (در هپی هاوس اقدسیه تهران) بود.روز خوبی بود.عزیز دل مامان ماه بودی و حسابی نی نای نای کردی و واقعا بهمون خوش گذشت.واقعا خوشحال شدم که دوستای مهربونی که نی نی سایت باهاشون اشنا شده بودم را از نزدیک می دیدم .  اینم کیک تولد.البته قرار بود عکس همه کوچولوها روی کیک باشه که عکس ها به موقع نرسیده بود و نتیجه اش این کیک شد.   ایلیا جان و سام عزیز در حال بازی کردن. ایلیا جان و سرسره بازی.   ....و این هم گزارش تصویری از پیتزا خوردن پسر کوچولوی مامان...!!!   عکس های دسته جمعی که متاسفانه مامانی و پسر گ...
18 بهمن 1391

نمایشگاه ...

  منتظر بابایی بودیم که از سر کار برگرده و با همدیگه بریم نمایشگاه اسباب بازی و بازیهای فکری کودکان.شما هم که حسابی از خجالت عروسکت در اومدی و یه حال اساسی از سر و صورت و البته چشمای عروسکت گرفتی.... و البته بعدش به این نتیجه رسیدی که با همدیگه دوست باشید خیلی بهتره.... اینم ایلیای گلم و نمایشگاه...روز خیلی خوبی بود بی نهایت خوش گذشت. عزیز دل  مامان اینقدر داخل این غرفه شیطتنت کردی و نظم صندلی ها را بهم ریختی و سر یه تاس با یک دختر کوچولوی ٤ ساله دعوا کردی که مسئول غرفه به داد اون تاس بینوا رسید و بهمون یاد اوری کرد که این غرفه مخصوص بچه های سه سال به بالا هست نه پسر کوچولوی ...
17 بهمن 1391
1